ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
براى حسین(ع) زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است ، به دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده تر کیست؟ در تاریخ ما، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگى کند؟ و شایسته باشد که زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى کردن، آدمى را مسئول جهاد مىکند و حسین (ع)مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است.
حسین(ع) آموخت که مرگ سیاه سرنوشت شوم مردم زبونی است که به هر ننگی تن میدهند تا زنده بمانند چه،کسانی که گستاخی آنرا ندارند که شهادت را انتخاب کنند مرگ آنها را انتخاب می کند.
کربلا یک حادثه نیست ،یک مکتب است.از آن میتوان روح اسلام را آموخت.وهم حقیقت تشیع را وهم معنی راستین یک مسلمان را.
حسین فریاد مى زند - پس از دیدن عزیزانش در خون و آنگاه که جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند - فریاد مى زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ و او مگر نمى داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟ این سوالی ست ازتاریخ فرداى بشرى . این پرسش، از آینده است و از همه ماست.این انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىکند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مىنماید.
فرازهایی از سخنان دکتر علی شریعتی